خیلی راحت میشد از ثبت «تار» به نام جمهوری آذربایجان جلوگیری کرد. وقتی کشوری در یونسکو میخواهد میراثی را به ثبت برساند، مسئولان یونسکو پروندهاش را به تمام کشورها میدهند تا اگر اعتراضی دارند وارد عمل شوند. اما ما در مقابل ثبت ساز «تار» به نام جمهوری آذربایجان هیچاعتراضی نکردیم و آنان هم به راحتی این ساز را به نام خودشان ثبت کردند.
الان میتوانیم «تار» ایرانی را ثبت کنیم، اما اگر این کار را بکنیم اینگونه تصور میشود که تار آذربایجان چیز دیگری است، در حالی که تار آنها از جنوب ایران به آنجا رفته است. در واقع ساز «تار» از جنوب ایران به دیگر نقاط رفته است. البته تار را هم به ثبت خواهیم رساند و اگر جمهوری آذربایجان اعتراض کند آنوقت میگوییم پس پرونده تار هم باید مشترک باشد. وقتی ما پرونده ثبت «کمانچه» را به یونسکو فرستادیم، نماینده جمهوری آذربایجان اعتراض کرد و گفت که ما هم این ساز را داریم و درست هم میگفت. ما هم پذیرفتیم که «کمانچه» بهطور مشترک به نام ایران و جمهوری آذربایجان ثبت شود، اما به این شرط که این کار با محوریت ایران باشد، در عین حال ثبت الفبایی را نپذیرفتیم.
اگر میراثی به صورت الفبایی به نام دو یا چند کشور ثبت شود، در سرچهای اینترنتی نام کشوری میآید که در الفبا اسمش جلوتر است. در ثبت «کمانچه» اگر سیستم الفبایی را میپذیرفتیم در هر سرچی اول اسم آذربایجان میآمد، اما اکنون محوریت با ایران است. ما به شرطی جمهوری آذربایجان را شریک کردیم که ایران اول باشد تا در هر سرچی اول اسم ایران بیاید. این درست مانند ماجرای ثبت نوروز به نام ایران است. در آنجا هم نوروز از سوی ایران و با مشارکت 12 کشور در یونسکو به ثبت رسید. این که میراثی فرهنگی از سوی ما و با مشارکت دیگر کشورها در یونسکو به ثبت برسد، به کشورمان این امکان را میدهد که از سهمیه دیگر کشورها هم استفاده کنیم. اکنون در حال جمعآوری پرونده ساز «عود» هستیم تا این پرونده را هم در سال 2018 به یونسکو بفرستیم. اگر کشورهای دیگر نیز درباره ساز «عود» ادعایی داشته باشند آنها را هم شریک میکنیم، اما برای ثبتش از سهمیه آنان استفاده میکنیم. وقتی میراثی فرهنگی با محوریت ایران ثبت میشود غنای فرهنگی ایران قدیم را اثبات میکند. ما نمیتوانیم به کشورهای دیگر بگوییم شما حقی درباره ساز عود ندارید. عود در مصر و خیلی از کشورهای عربی بوده و هست. عود در زبان عربی یعنی چوب. وقتی ایرانیان برای تعمیر بخشهایی از کعبه به عربستان رفتند با خود این ساز را به آنجا بردند.
عود از آنجا و از طریق کشورهای عربی به بسیاری از کشورهای دیگر هم رفته است. اما اصالتش از آن ایران است. وقتی ما این ساز را به صورت مشترک با کشورهای دیگر به ثبت برسانیم؛ هم گستردگی فرهنگ ایران را اثبات کردهایم و هم اینکه میتوانیم از سهمیه آن کشورها استفاده کنیم. هر کشور سالانه میتواند یکی از میراث ناملموسش را در یونسکو به ثبت برساند. البته این قانون چند سالی است که وضع شده و تا پیش از آن تعداد میراث معرفی شده در هر سال برای کشورها محدود نبود. جالب اینکه آن زمان که این محدودیتها نبود ما خواب بودیم و مسئولان آن زمان هیچپروندهای به یونسکو نفرستادند.
در پروندههایی که بهطور مشترک ارائه میکنیم میتوانیم از سهمیه سالانه کشورهای دیگر استفاده کنیم. با این کار میتوانیم پروندههای بیشتری در هر سال داشته باشیم. کشوری مانند عراق آمادگی این را ندارد که در حال حاضر پروندهای برای ثبت میراث ناملموسش تهیه کند. وقتی ما پرونده سازی مانند «عود» را برای ثبت در یونسکو آماده میکنیم، ممکن است عراق بیاید و اعتراض کند که این ساز را ما هم داریم، در این صورت ما هم موافقت میکنیم که آنها هم بیاید و در این پرونده سهیم باشند؛ اما به این شرط که از سهمیه آنها برای ثبت عود استفاده کنیم. با این کار ما سالانه میتوانیم دو یا چند پرونده از میراث ناملموسمان را در یونسکو به ثبت برسانیم. البته باید توجه داشت که میراث ناملموس تنها منحصر به سازها نیست و موارد دیگری را هم شامل میشود. برای مثال ممکن است یک سال تصمیم بگیریم موسیقی فلان منطقه در ایران را ثبت یونسکو کنیم، در آن صورت و در آن سال دیگر نمیتوانیم پروندهای دیگر را ارائه کنیم. مثلا وقتی میخواهیم ساز «رباب» را در یونسکو ثبت کنیم، افغانستانیها ممکن است اعتراض کنند، چراکه آنها هم در فرهنگشان ساز «رباب» هست. ما این را میپذیریم که افغانستان در پرونده رباب شریک باشد، اما با این شرط که از سهمیه سالانه آنها در یونسکو استفاده کنیم. وقتی ما رباب را بهطور مشترک با افغانستان به ثبت برسانیم و از سهمیه آنها استفاده کنیم، همزمان میتوانیم پرونده دیگری را هم بهطور جداگانه در یونسکو ارائه و ثبت کنیم. «کمانچه» نخستین سازی است که ما آن را در یونسکو ثبت میکنیم.
متاسفانه جمهوری آذربایجان گاهی سعی میکند که میراث فرهنگی ما را به نام خودش ثبت کند. اصلا نام این منطقه آذربایجان نبود. در ژوئن 1918 حزب مساوات کمیتهای تشکیل داد و نام این منطقه را آذربایجان گذاشت. مرحوم شیخ محمد خیابانی به این مساله اعتراض کرد و خواست جلوی این کار را بگیرد، اما حکومت آن زمان ایران قدرتمند نبود و احمدشاه قاجار هیچکاری در این زمینه نکرد.
نام تاریخی این منطقه اران و شروان و از قدیم هم مرز اران و آذربایجان همیشه رود ارس بود. به قول عارف قزوینی:
خوابند وکیلان و خرابند وزیران / بردند به یغما همه سیم و زر ایران
ما در حال حاضر در قالب یک تیم به سرپرستی من و زیرنظر خانه موسیقی مشغول جمع کردن پرونده همه سازها برای ارائه به یونسکو و ثبت در این سازمان هستیم.
متاسفانه هیچسازمانی هم به ما کمک مالی نکرده است. فقط میراث فرهنگی در این کار ما را یاری میکند. تهیه هر کدام از پروندهها هزینههای بسیاری در بردارد. برای هر پرونده باید فیلم تهیه شود که هر فیلم هم حدود 20 میلیون تومان هزینه در بردارد.
کارهایی که در یونسکو انجام میشود اصلا سیاسی نیست. همین که کمانچه با محوریت ایران ثبت شود یعنی از آن ایران است. ما فارغ از مرزهای سیاسی، «ایران فرهنگی» را میبینیم.
* نویسنده : داریوش پیرنیاکان آهنگساز و نوازنده تار و سهتار