«من علیام را میخواهم، من دلجویی مسئولان را نمیخواهم پسرم را برایم بیاورید، پسرم مثل دختر نداشتهام برایم همدم بود، کمک حالم بود، مگر میشود من هیچوقت دیگر علی را نبینم؟»
ضجههای مادر علی هوشنگی 13 ساله به قدری بلند بود که از سر کوچه کیانی در 20 متری غربی خیابان هنگام در شرق تهران شنیده میشد. اقوام و بستگان علی کنار مادر او نشسته بودند و به درددلهای زن جوان گوش میدادند که پسرش را به علت برقگرفتگی در آبنمای پارک الغدیر از دست داده بود. مسئولان شهرداری منطقه 4 که وارد خانه شدند، فضا رنگ دیگری گرفت. مادر علی میگفت دلجویی نمیخواهد و پچپچ اقوام علی به گوش میرسید که میگفتند آمدهاند لاپوشانی کنند. مسئولان هم عکس یادگاری میگرفتند که ثابت کنند برای دلجویی به خانه پسر 13 ساله رفتهاند.
یک دستش روی لوله آبنما بود و خشکش زده بود
ساعت 6 عصرشنبه بود که توپ بچههایی که در پارک الغدیر خیابان هنگام فوتبال بازی میکردند در آبنمای وسط پارک افتاد. ابتدا هومن سعی کرد توپ را از آب خارج کند، اما چون قدش کوتاه بود، نتوانست. علی که نسبتا قد بلندتری داشت، قرار شد برای آوردن توپ برود. رضا یکی از دوستان علی که با آنها در حال فوتبال بازی کردن بود درباره آنچه دیده بود به «فرهیختگان» گفت: «علی وارد حوض شد و توپ را برداشت. از طبقه اول حوض پایین آمد وارد حوض اول آبنما شد و توپ را برایمان پرتاب کرد تا راحتتر از حوض خارج شود.» رضا ادامه داد: «چند ثانیه گذشت و میخواستیم بازی را شروع کنیم، دیدم علی هنوز نیامده است. وقتی آبنما را نگاه کردیم، علی را دیدیم که یک دستش روی لولهای که به فواره وصل میشود، بود، یک پایش خم شده و کف پایش روی لبه حوض است. لوله آبنما بیرون از آب و لب حوض بود.» رضا درباره آن لحظات ادامه داد: «گفتیم علی چرا همان جور خشک شدهای بیا دیگر. یکی از بچهها میگفت چرا ادا در میاری مگر خشک شدهای؟ ولی اصلا تکان نمیخورد.»
فکر میکردیم شوخی میکند که خشک شده
هومن یکی از همبازیهای دیگر علی که صحبتهای رضا را گوش میداد، وارد صحبت دوستش شد و گفت: «فکر میکردیم دارد شوخی میکند. نزدیک که شدیم دیدیم داخل یک چشمش پف کرده و خیلی بزرگ شده است.» هومن در حالی که گویا هنوز وحشتش از چیزی که دیده کم نشده است، گفت: «همینطور پف سفیدی چشمش بیشتر شد. اصلا چشمش داشت میترکید و بیرون میآمد. کسی کمکمان نکرد. مردم میگفتند به او دست نزنید برق شما را هم میگیرد.»
رضا دوباره ادامه داد: «بالاخره با کمک یک مرد افغان توانستیم روی زمین بخوابانیمش. هنوز نفس میکشید. اورژانس 20 دقیقه نیامد. مرد افغان وقتی دید اورژانس نمیآید او را به بیمارستان الغدیر برد و ما هم آمدیم به خانوادهاش خبر دادیم که دیگر فوت شده بود.»
داخل کوچه کیانی صدای گریه و عزاداری به گوش میرسد. از سر کوچه تا خانه هوشنگی فقط 50 متر فاصله است. جلوی در دوستان و اقوام ایستادهاند و مسئولان شهرداری منطقه نیز کت و شلوار به تن دارند و عینک آفتابی بر چشم. داخل حیاط کوچک، یک هال 9 متری با دو پله از حیاط جدا شده و یک آشپزخانه و یک اتاق کوچک در کنار این هال تمام خانه هوشنگی است. جز خالههای علی که به خواهرشان آب قند میخورانند و شانههایش را ماساژ میدهند همه زنهای سیاهپوش دیگر دورتادور اتاق نشسته و به ضجههای مادر و مادربزرگ علی گوش میدهند. پدر و تنها برادر علی نیز به پزشکی قانونی رفتهاند. چند مرد که کت و شلوارهای دیپلمات، سرمهای و طوسی به تن داشتند عینکهای آفتابیشان را برمیدارند و داخل خانه کوچ میشوند. هیچ یک از آنها نمینشینند. جایی هم نیست که بنشینند. مستقیم به اتاق خواب میروند. تا کسی به اتاق نرفته بهترین فرصت است تا چند عکس بگیرند که مدرکی باشد برای اینکه بگویند به خانه متوفی رفتهاند. چند دقیقهای که میگذرد و مادر علی متوجه حضور این افراد در خانه میشود، فریاد میکشد: «دلجویی کسی را نمیخواهم. بچهام را ازم گرفتید. دلجویی میخواهم چه کار؟ بروید برایم علی را بیاورید. یعنی من هیچوقت دیگر علی را نمیبینم؟»
دوباره خالهها و ماساژ شانه و آب قند و دوباره صدای گرفته مادر علی که میگوید: «علی هم پسرم بود، هم دخترم. در آشپزی، در خانه تمیز کردن، در همه کارها کمک حالم بود. به حرفها و درددلهایم گوش میداد. به همه میگفتم مثل دختر برایم همدم و دلسوز است.»
برق گرفتگی دختربچه با همین آبنما دو هفته پیش
زندایی علی یکی از کسانی است که از حضور مسئولان در خانه راضی نیست. بلافاصله بعد از خروج آنها از خانه، بلند میگوید: «میآیند که کوتاهیهای خود را لاپوشانی کنند. میگویند شاید سرش به جایی خورده باشد. همه بچههایی که دیدهاند میگویند علی خشک شده بود باز اینها اصرار دارند، بگویند شاید ضربه به سرش خورده. شاید غرق شده.»
یکی از همسایهها که تا آن موقع سکوت کرده بود نزدیک میآید و میگوید: «دو هفته پیش هم یک دختربچه هفت ساله را در همین آبنما برق گرفت و نجاتش دادند. هنوز نمیتواند حرف بزند و گفتاردرمانی میکنند.»
برق گرفتگی هنوز به شهرداری ثابت نشده
خشک شدن علی و دیدن این صحنه توسط همه شاهدان ماجرا در حالی است که در کانال تلگرام سخنگوی شهرداری تهران علت مرگ را مبنی بر نظریه پزشکی قانونی اعلام کردهاند و از رسانهها درخواست شده گمانهزنی نکنند. همچنین در این کانال تلگرامی از تشکیل تیم ویژهای برای بررسی فوت نوجوان ۱۳ ساله در بوستان الغدیر به دستور شهردار تهران خبر داده شده است. از سوی دیگر رحمتالله حافظی رئیس کمیسیون سلامت شورای شهر تهران با اشاره به اینکه دو روایت مختلف از مرگ کودک به دستشان رسیده، گفت: «شهرداری باید ظرف 24 ساعت گزارش بدهد علت مرگ برقگرفتگی بوده یا ضربه مغزی کودک.» تجمع مسئولان شهرداری، آتشنشانی و نیروی انتظامی اطراف این آبنمایی که بعد از حادثه خاموش شده، در حالی است که در صحبتهای مسئولان شهرداری گفته شده آبنما همچنان فعال است و مشکلی ندارد. نیروی انتظامی نیز با حضور خبرنگار فرهیختگان در محل برخورد کرد و به مردمی که کنار آبنما بودند، اجازه نداد با او صحبت کنند. هنوز سه ماه از افتادن فاطمه6 ساله در پمپ آبنمای پارکی در مشیریه نمیگذرد که این بار کودک 13 ساله قربانی آبنمایی دیگر در پارک دیگر شد.
نویسنده : فرناز استادنوبری