صحبتهای کارلوس کیروش قبل از برگزاری بازی با ازبکستان نه خندهدار است و نه گریهدار. نه خوشحالکننده است و نه ناراحت کننده. تنها یادآوریکننده این واقعیت است که ما در ایران زندگی میکنیم. در جایی که مهدی تاج، رئیس فدراسیون آن است، در جایی که کمیته بینالملل آن با برگزاری بازی با تیمهای کوچک و بیاهمیت مثل محلیهای سیرالئون و امید ازبکستان مشکلی ندارد اما بازی با شرط نیم میلیون دلار با آرژانتین را حتی بررسی هم نمیکند، جایی که برای برگزاری بازی با سوپرجام باید چقدر جلسه بگذارند و تصمیم پشت تصمیم بگیرند و آخر سر هم به نتیجهای نرسند.
یادآوری کنیم که بعد از برد ناباورانه و- به قول آژانسهای مسافربری- لحظه آخری مقابل مراکش، فدراسیون فوتبال به ناگاه از خواب بیدار شد و در بیانیهای اعلام کرد که با کیروش به توافق رسیدهاند! خبری که بعد از پایان بازیهای جامجهانی یکبار دیگر تکرار شد و بعد از بازگشت کیروش به ایران باز هم اعلام شد و دست آخر بعد از چندماه کار به اینجا رسیده که طرفین ناچارند به رسم بازاریهای قدیم با دست دادن و گرو گذاشتن یک تار سبیل اکتفا کنند!
ته ماجرا هم البته خودتان میدانید چه قراردادی خواهیم بست. پول شامپو و خمیر دندان و غذای گربه کارلوس هم گردن فدراسیون ماست و استاد اجازه سه هفته مرخصی دارند که خودتان میدانید کشک است و استاد نیمی از سال را در خارج از کشور به گرفتن حمام آفتاب مشغول خواهد بود.
این همه ماجرا نیست. دلار دوباره گران خواهد شد و تهیه پول برای پرداخت به استاد و همچنین تدارکات لازم برای تیم ملی هم قوز بالای قوز خواهد شد. به این اضافه کنید درخواستهای عجیب و غریب استاد و صدالبته دعواهایی که قرار است در ماههای آینده با برانکو و شفر و توشاک و بقیه راه بیندازد و همچنین مصاحبههایی که قرار است به صورت فرمایشی صورت بگیرد تا بازیکنان بگویند که پیراهن تیم ملی چقدر بد است و کیفیت ندارد و ما در این پیراهنها کهیر میزنیم تا دست آخر، آلاشپورت عین جامجهانی دست در جیب مبارک فرو کند و مایه چاق را به حساب استاد بریزد تا لباسها باکیفیت شوند. خندهدار نیست؟ سر چه چیزی چانه میزنیم؟ و نگران چه چیزی هستیم؟
* نویسنده : هومن جعفری روزنامهنگار