به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، زنان کارتنخواب این شهر آنقدر مظلوم هستند که حتی آمار درستی از آنها ارائه نمیشود. اخیرا دبیر شورای هماهنگی مبارزه با مواد مخدر استان تهران اعلام کرده است درنهایت ۱۰۰ زن معتاد خیابانی و متجاهر در شهر تهران وجود دارد؛ عددی که آنقدر از واقعیت زنان کارتنخواب به دور است که هرکسی با خواندنش به فکر فرو میرود.
شاید بهتر باشد آماری که دبیر شورای هماهنگی مبارزه با مواد مخدر استان تهران اعلام کرده است را اینگونه نگاه کنیم که او هرگز گشتی در پاتوقها و مراکز مصرف موادمخدر نزده است که چنین آماری را اعلام میکند. هرگز ساعت یک بعد از نیمهشب به میدان شوش نرفته تا یک چرخ ساده بزند و حداقل در همان چند متری کوچه اوراچیها بیش از 10 تا 15 زن و دختر کارتنخواب را ببیند.
یا حتی هرگز به مراکز سرپایی نرفته است تا ببیند هرشب چند زن کارتنخواب به این مراکز میآیند و صبحها از آنجا بیرون میروند و وارد پاتوق میشوند.
کاش زمانی که چنین آماری را اعلام میکردند حداقل یکبار آمار بیش از500 زن کارتنخوابی را که سخنگوی ستاد مبارزه با مواد مخدر گفته بود، میخواند. تازه چندسالی است که مسئولان ستاد مبارزه با مواد مخدر وجود زن کارتنخواب را تایید کردهاند، چندسالی است که این قشر در آمار کارتنخوابها شمرده میشوند و برایشان کمپ و اقامتگاه درست شده است. اما در تمام این سالها اصرار بر اینکه تعداد زنان کارتنخواب را کمتر از واقعیت نشان بدهند، درد را دوچندان میکند. درست است که اعلام آمار زنان کارتنخواب میتواند سیاهنمایی باشد یا باعث به وجود آمدن نگرانی شود اما وقتی آمارها درست نباشد بودجهای که برای درمان و پیشگیریشان در نظر گرفته میشود، درست نیست. به دنبال آن برنامههایی برایشان در نظر گرفته نمیشود و تمام معادله درمان زنان کارتنخواب به دلیل اعلام آمار اشتباه به هم میریزد.
زنان کارتنخواب یا همان زنان معتاد متجاهر واقعیت این پایتخت هستند؛ واقعیتی که سالهاست در این شهر وجود دارد و بهتر است به جای اینکه مدام این واقعیت را انکار کنند یا اطلاعات نادرستی درمورد آن اعلام کنند آن را بپذیرند و برنامههای درستی را برای درمان آنها تهیه کنند.
چرا واقعیت را نمیگویند
سالها در هرندی و شوش کارتنخوابی کرده؛ این سالها عدد بالای10 سال را نشان میدهد. وقتی آمار 100 زن کارتنخواب به گوشش میرسد، میخندد و میگوید: «شاید از غار اصحاب کهف بیرون آمدهاند که چنین آماری را اعلام میکنند. همه میدانند وضعیت زنان کارتنخواب بدتر از این حرفهاست.» لادن حالا بیش از دو سال است که پاکی دارد؛ اما خاطرات روزهای کارتنخوابیاش را به خوبی به یاد داشت. دلش پر است و میگوید: «اگر آن زمان که کارتنخواب بودم ما را در سرشماریهایشان حساب میکردند شاید امروز پاکی من بالاتر بود. روزهایی که ما مجبور بودیم زن بودنمان را زیر لباس مردانه قایم کنیم تا بتوانیم زندگی کنیم.» روزهای کارتنخوابی زنها خیلی سختتر از مردها میگذرد. زنان باید هم به فکر جای خوابشان باشند و هم به فکر اینکه بدون دردسر شب را صبح کنند.
«پاتوق اسبی»؛ پاتوق زنان کارتن خواب
وقتی آمار زنان کارتنخواب تنها 100 نفر اعلام میشود، یعنی بقیه زنانی که در این شهر کارتنخوابی میکنند و با هزار و یک سختی روزگار میگذرانند، دیده نمیشوند.
شیرین روزهای سختی را سپری کرده است؛ روزهایی که به خاطر مقداری موادمخدر به او تجاوز شده است؛ روزهایی که نان برای خوردن نداشته و هیچ کس به او رحم نکرده است. وقتی از او میپرسم «شنیدی تهران تنها 100 زن کارتنخواب دارد» خنده تلخی گوشه صورتش نقش میبندد و میگوید: «ما زنها چه زمانی دیده شدهایم که این بار دیده شویم. سالهاست زنان کارتنخواب دیده نمیشوند. واقعا مسئولی که این حرف را میزند اگر یک چرخ در تهران بزند میفهمد وضعیت زنان به چه شکل است.»
روزهای جوانیام به کارتنخوابی گذشت
مدتهاست کارتنخواب «پاتوق اسبی» است و خیلی وقت است اینجا زندگی میکند. تقریبا برای خودش صاحب پاتوق شده است. با او چرخی در «پاتوق اسبی» خاوران میزنیم. حداقل 30 زن و دختر مصرفکننده را میبینیم. در مسیر به آرامی به او میگویم: «شنیدی اعلام کردهاند تهران نهایت 100 زن کارتنخواب دارد.» مکث میکند و آنقدر بلند میخندد که تمام پارک نگاهش میکنند. با همان خندهای که تمسخر در آن نهفته شده است، میگوید: «100 تا؛ الان که روزه 30 تا 40 زن و دختر هست. شب بیا ببین چه خبره اینجا. گذشت آن زمانی که زن کارتنخواب رو تو پاتوق قایم میکردند. الان زنها هم برای خودشان بروبیایی دارند در پاتوقها.»
عجز مواد تو را به همه جا میکشد
مریم 19 ساله بعد از 17 سال مصرف موادمخدر و کارتنخوابی در پاتوقهای مختلف، امروز دو سال پاکی دارد. او روزهای کارتنخوابی را که هنوز هم از یادآوریاش بغض میکند، به یاد دارد. با ناراحتی در این باره میگوید: «هیچکس نمیفهمد به دخترانی که مجبور هستند در پاتوقها زندگی کنند چه میگذرد. وقتی عجز مواد را داشته باشی به خاطر آن تن به هر کاری میدهی.
روزهای کارتنخوابیام بدترین روزهای زندگیام بود؛ تجاوز در کمین دختران و زنان کارتنخواب است.
وقتی همهجا تو را طرد میکند انگار پناهگاهت میشود پاتوق کارتنخوابی. انگار دیگر هیچچیز برایت مهم نیست. آن روزها که در پاتوق زندگی میکردیم اگر دیده میشدیم و اگر ما را در آمارها قرار میدادند شاید الان حال روز بهتری داشتیم.»
* نویسنده : مطهره واعظیپور خبرنگار گروه جامعه